سبک زندگی



دربارۀ کتاب سنگ فرش هر خیابان از طلاست

بعد از جنگ کرهٔ جنوبی و ژاپن (۱۹۵۳-۱۹۵۰) که منجر به استقلال کشور کره شد، بیشتر مردم این کشور در فقر به سر می‌بردند و این پدیده به‌دلیلِ اقتصاد آسیب‌دیده‌ای بود که از محصولات جنگ بود. اما این پایان کار برای مردم کره‌جنوبی نبود و آن‌ها به کمک تاجران خوش‌فکر و موفقی مانند کیم وو چونگ، از بنیان‌گذاران شرکت دوو، کشور خود را بازسازی کردند و توانستند دوباره در تجارت بین‌الملل به اعتبار خود سروسامان دهند و اقتصاد کشور خود را متحول کنند.

ادامه مطلب

گام اول: دور ریختنی‌های زندگی‌تان را بشناسید

قانون بالن - دور ریختنی های زندگی تان را بشناسید

قانون بالن در ساده ترین حد تصور در اولین گام از اشخاص می‌خواهد هر چیز دورریختنی و به اصطلاح به درد نخور را از خودشان دور کنند و دور بیندازند. می‌گوید هر چیز مضری که به دست و پایتان پیچیده و اجازه نمی‌دهد رشد کنید را دور بریزید. تاکید می‌کند هرچیزی که روی دوش‌تان سنگینی می‌کند و مانع پیشرفت است را دور بریزید تا بتوانید اوج بگیرید؛ درست مثل بالن. کسی که می‌خواهد بالن را هدایت کند خیلی خوب می‌داند برای اوج گرفتن و بالا رفتن باید بار اضافی بالن را کم کند تا با جریان باد هماهنگ شود و به مقصد برسد. پس در اولین مرحله باید دور ریختنی‌های زندگی‌تان را بشناسید و بدانید چه چیزهایی شما را اذیت می‌کند و اجازه نمی‌دهد آن طور که باید خوب و موفقیت‌آمیز زندگی کنید و به هدف‌تان برسید.

ادامه مطلب

همه‌ی ما می‌دانیم وقتی وارد حرفه‌ی تازه‌ای می‌شویم، فهرست انجام کارها چقدر به کار می‌آید. با وجود این، وقتی مسئولیت پروژه‌های متعددی را به عهده می‌گیریم، به‌ویژه وقتی مدیر باشیم، فهرست‌های انجام کار می‌توانند به سرعت طاقت‌فرسا ‌شوند.

 

 

یکی از مشکلات این است که فهرست‌ کارهای پیش رویِ بسیاری از ما، یک فهرست عملیاتی حساب‌شده و متمرکز نیست. بلکه، فهرستی است که فقط شامل توضیحات کلی درباره‌ی کارهایی می‌شود که باید انجام دهیم. فقره‌های خاصی در فهرست کارهای پیش رو وجود دارند که جزئیات انجام» آنها ذکر نشده است، برای مثال، تماس با سینا در بخش فروش» یا نوشتن برنامه بازاریابی» که فاقد جزئیات هستند.

مشکل دیگر این است که وقتی شما بیش از، مثلا بگوییم ۲۰ فقره کار را در فهرست‌تان ثبت می‌کنید، استفاده از این فهرست، دشوار و خسته‌کننده می‌شود. با این اوصاف، شما به تدریج از انجام فعالیت‌ها و تعهدات مهم عقب می‌مانید.

اینجا جایی است که برنامه‌ عملیاتی به کار می‌آیند. برنامه‌ عملیاتی، نسخه‌ی صنعتی» فهرست‌ انجام کار است که انواع اهداف کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت را شامل می‌شود. یک برنامه‌ عملیاتی به شما کمک می‌کند زمان‌تان را برنامه ریزی کنید، بدون اینکه تعهدی از قلم بیفتد و برنامه‌ی زمانی شما را بهم بریزد. از آنجا که طبق این برنامه‌ها، شما به درستی درباره‌ی اولویت‌هایتان فکر می‌کنید، پس می‌توانید روی کارهایی تمرکز کنید که مهم هستند و از وقت تلف کردن برای فعالیت‌های کم‌ارزش اجتناب کنید.

برنامه‌ عملیاتی به شما کمک می‌کند تا به واگذار کردن کارها و تفویض اختیار هم عادت کنید. همه‌ی اینها سبب صرفه‌جویی در وقت و تمام شدن به موقع کارها می‌شود، ضمن اینکه کارایی و بهره وری شما هم افزایش می‌یابد. به معنای دقیق کلمه، دیگر می‌توانید اولویت بندی هوشمندانه‌ای داشته باشید و کنترل کارها را به زندگی‌تان بازگردانید که اگر این‌طور نباشد؛ رفته رفته کار، شما را از پای درمی‌آورد.
نکته:
وقتی برای اولین بار با برنامه‌ عملیاتی آشنا می‌شوید، شاید استفاده از آن به نظر دشوار و پیچیده بیاید. درست است، این برنامه‌ها پیچیده‌تر از فهرست کارهای پیش رو هستند، اما اگر سماجت به خرج بدهید و چند ساعتی را صرف یادگیری آنها بکنید؛ به‌زودی خواهید دید که دوباره کنترل حجم کارهایتان را به دست گرفته‌اید و در نتیجه استرس بسیار کمتری را تجربه می‌کنید!

چگونگی استفاده از یک برنامه‌ عملیاتی

این چهار مرحله را برای داشتن یک برنامه‌ عملیاتی دنبال کنید:

مرحله ۱: جمع‌آوری

ابتدا تمام کارهایی را که باید انجام بدهید، فهرست کنید. سعی کنید هرگونه کاری را که به نظرتان ناتمام مانده است در فهرست بگنجانید. فرقی نمی‌کند این کارها چه باشند، فوری یا غیرفوری، بزرگ یا کوچک، شخصی یا کاری.

این جمع‌آوری تا حدی، به‌صورت خودکار انجام می‌شود. چگونه؟ درخواست‌های ایمیلی در دریافتی (inbox) شما ذخیره می‌شوند، یادداشت‌هایی که باید به آنها رسیدگی کنید در کازیه‌ی شما قرار داده می‌شوند، نامه‌ها در صندوق پست شما گذاشته می‌شوند و پیام‌های شخصی شما در تلفن همراه شما ثبت می‌شوند.

اما چیزهای دیگری هم وجود دارند. فکرهایی که در سر دارید، پروژه‌هایی که می‌خواهید به راه بیندازید، کارهایی که قصد رسیدگی کردن به آنها را داشته‌اید و تاکنون عقب انداخته‌اید، ایده‌هایی که اینجا و آنجا روی تکه‌های کاغذ نوشته‌اید. تمام این کارها و پروژه‌ها را یک جا جمع کرده و فهرست آنها را بنویسید.

و یک نکته‌ی واقعا مهم! اهداف شخصی خودتان را هم در این فهرست بگنجانید.

نکته‌ی ۱

اگر در ذهن‌تان باید»‌های زیادی وجود داشته باشد، ممکن است استرس‌های زیادی را تجربه کنید. هرگز مطمئن نخواهید بود که آیا چیزی را فراموش کرده‌اید یا نه و همیشه این احساس وحشتناک را خواهید داشت که به همه‌ی چیزهایی که می‌خواستید، نرسیده‌اید.
با نوشتن همه‌ی این بایدها در برنامه‌ عملیاتی‌ خود، می‌توانید مغزتان را از این افکار استرس‌زا خالی کنید و مطمئن شوید که این برنامه‌ها را به صورت منسجم و منظم اولولیت‌بندی می‌کنید. مزیت ضمنی این کار در این است که تمرکزتان، صرفا به‌واسطه‌ی خالی شدن این افکار نگران‌کننده از مغزتان، بیشتر خواهد شد.

نکته‌ی ۲

نخستین باری که برنامه‌ عملیاتی‌ می‌نویسید، ممکن است مدتی را صرف این کار کنید، مثلا دو ساعت. این تنها هزینه‌ای است که پیشاپیش برای منظم کردن زندگی‌تان پرداخت می‌کنید. در نهایت، پس از تکمیل این برنامه، از آرامشی که به دست می‌آورید، متعجب خواهید شد. پس از نخستین تجربه، به‌روز نگهداشتن برنامه‌ عملیاتی وقت اندکی از شما خواهد گرفت.

نکته‌ی ۳

آسان‌ترین کار این است که برنامه‌ عملیاتی‌ خود را در قالب یک نرم‌افزار واژه‌پرداز ذخیره کنید. با این روش، جمع‌آوری، به‌روزرسانی و ذخیره‌ی مطالب آسان‌تر خواهد شد و دیگر نیازی به نوشتن پیش‌نویس‌های خسته‌کننده نیست. راه دیگر، استفاده از یک نرم‌افزار مدیریت پروژه شخصی است، مثل نرم‌افزار Chaos Control یا ۲Do که هر دو به منظم کردن و اولویت‌بندی کارهای شما کمک می‌کنند.

مرحله‌ی ۲: حذف زواید

حالا با بررسی دقیق هر مورد، فهرستی را که در مرحله‌ی اول نوشته‌اید؛ پردازش کنید. تصمیم بگیرد که آیا واقعا برای هر مورد فهرست، باید اقدامی انجام بدهید یا نه. بسیاری از دغدغه‌هایی که برای ما پیش می‌آیند، در واقع هیچ ارتباطی با ما ندارند یا در مقیاس مسائل زندگی ما، واقعا دارای اهمیت نیستند. اگر این‌طور است، آن مورد یا موارد را از فهرست‌تان حذف کنید.

مرحله‌ی ۳: نظم‌بخشیدن و اولویت دادن

این مرحله سه قسمت دارد.

اول، فهرست پروژه‌ها و کارهایتان را مرور کنید. کارهای اختصاصی و مجزایی را که بخشی از پروژه‌های بزرگ‌تر هستند، در یک گروه قرار دهید.

برای مثال، شاید بخواهید در حمام خانه تغییراتی بدهید یا رنگ دیوار سالن نشیمن را عوض کنید. این هدف را در پروژه‌ی بازسازی خانه» قرار دهید. در محل کار، شاید بخواهید برای ارتقای یک سیستم کامپیوتری جدید، کاری کنید و شاید اعضای تیم برای استفاده از این سیستم جدید به آموزش نیاز داشته باشند. این هدف را در پروژه‌ی ارتقای سیستم کامپیوتری» قرار دهید.

با طبقه‌بندی اقلامِ فهرست، متوجه خواهید شد که هر یک از این طبقات به پروژه‌های منسجمی تبدیل شده‌اند. حتما اهداف شخصی خودتان را هم در پروژه‌ی شخصی» قرار دهید.

دوم، پروژه‌های طبقه‌بندی شده را مرور کنید و به ترتیب اهمیت، آنها را اولویت‌بندی کنید، مثلا به آنها کد حرفی یا عددی بدهید. بدیهی است که اهداف شخصی‌تان، فوق‌العاده مهم هستند!

سوم، پروژه‌هایتان را با استفاده از رویکردی که در زیر خواهیم گفت، در برنامه‌ عملیاتی درج کنید. برنامه‌ عملیاتی به این سه قسمت تقسیم می‌شود:

  • فهرست اقدامات بعدی: این فهرست شامل اقدامات بعدی کوچکی می‌شود که برای پیشبرد پروژه‌هایتان باید آنها را انجام دهید.
  • فهرست کارهای محول‌شده: این فهرست شامل کارهایی می‌شود که شما به دیگران محول کرده‌اید.
  • کاتالوگ پروژه: این کاتالوگ شامل تمام پروژه‌هایی می‌شود که شما در آنها مشارکت دارید، همین‌طور کارهای کوچکی که به پیشبرد پروژه‌ها کمک می‌کنند.

خبر خوب این است که وقتی به این مرحله برسید، بزرگ‌ترین بخش نوشتن برنامه‌ عملیاتی‌ را به اتمام رسانده‌اید: بخش کاتالوگ پروژه! فهرستی از پروژه‌ها و فعالیت‌های اولویت‌بندی‌شده‌ای که به اتمام رسانده‌اید.

معمولا، کاتالوگ پروژه در سایه‌ی برنامه‌ عملیاتی قرار دارد، چون فقط حین فرآیند بررسی هفتگی به آن رجوع می‌کنید.

بعد از کاتالوگ پروژه، نوبت به فهرست کارهای محول‌شده به دیگران می‌رسد. برای ایجاد این فهرست باید کاتالوگ پروژه را بررسی کنید و کارهایی که به دیگران محول کرده‌اید را شناسایی کنید. هر یک از این کارها را به نام فردی که کار را به او محول کرده‌اید، ثبت کنید و در کنار آن، تاریخ استعلام توافق‌شده را هم بنویسید.
نکته:
اگر هنوز کاری را به کسی محول نکرده‌اید، یا بر سر تاریخ استعلام آن توافق نکرده‌اید، نگران نباشید! کاری که ما در اینجا انجام می‌دهیم، ایجاد چارچوبی است که مطابق آن کار خواهید کرد. بعدا برای استفاده از این چارچوب، زمان زیادی خواهید داشت!

معمولا، فهرست کارهای محول‌شده، در ابتدای بخش کاتالوگ پروژه در برنامه‌ عملیاتی‌ شما قرار می‌گیرد، چون شما اغلب نیاز پیدا می‌کنید به آن رجوع کنید.

در آخر، فهرست اقدامات بعدی را تهیه کنید. برای این منظور، به پروژه‌هایی رجوع کنید که بالاترین اولویت‌ها را به آنها داده‌اید. پروژه‌هایی که هم خودتان می‌خواهید به جلو پیش بروند و هم مهلت آخر آنها نزدیک است. اقدامات بعدی را که برای پیشبرد این پروژه‌ها لازم هستند،، مشخص کنید.

فهرست اقدامات بعدی باید در صفحه‌ی نخست برنامه‌ عملیاتی باشد، چون بسیاری از مواقع در روز به آن مراجعه خواهید کرد.

نکته‌ی ۱

اگر اقدام بعدی، کمتر از چند دقیقه زمان می‌برد، پس چرا آن را فورا انجام ندهید؟ حتما پس از تکمیل این اقدام کوچک بازگردید و برنامه‌ عملیاتی‌ را کامل کنید.

نکته‌ی ۲

تهیه‌ی گلچین مناسبی از اقدامات بعدی به قوه‌ی تشخیص شما بستگی دارد. اگر یکی از پروژه‌های شما اهمیت بی‌‌چون و چرایی دارد، پس اقدامات متعدد مربوط به آن پروژه را در فهرست‌تان بگنجانید و اقدامات مربوط به پروژه‌های دیگر را در حداقل اولویت نگه دارید. به‌هرحال، اگر لازم است پروژه‌های زیادی را با هم به جلو پیش ببرید، اقدامات بعدی هر پروژه‌ را در فهرست‌تان داشته باشید.

نکته‌ی ۳

اگر امکان دارد، فهرست اقدامات بعدی‌تان کوچک و دست‌یافتنی باشد، طوری که انجام آنها بیش از چند ساعت طول نکشد. این به شما کمک می‌کند سرعت پیشرفت پروژه‌ها را حفظ کنید و این حس را در شما تقویت می‌کند که یک روز پرثمر و موفق را پشت سر گذاشته‌اید.
اما اگر اقدامات بعدی بیش از دو ساعت طول می‌کشند، باز هم آنها را تقسیم‌بندی کنید. برای مثال، اگر اقدام بعدی شما نوشتن یک گزارش است، آن را به این مراحل قسمت کنید: تحقیق، برنامه‌ریزی، نوشتن، بررسی حقایق و ویرایش. سپس، در اواین اقدام، تحقیق را شروع کنید و باقی مراحل را به عنوان یک پروژه در کاتالوگ پروژه‌ها قرار دهید.

نکته‌ی ۴

ممکن است شماره‌گذاری پروژه‌ها به صورت متوالی، مفید باشد (بهتر است شماره‌گذاری‌تان به این ترتیب باشد: ۱۰، ۲۰، ۳۰ و غیره). وقتی این اقداماتِ شماره‌گذاری‌شده را به فهرست اصلی اقدامات بعدی اضافه می‌کنید، می‌دانید کدام اقدام شماره‌دار به کدام پروژه تعلق دارد.

نکته‌ی ۵

وقتی اقدامات بعدی متعدد هستند، آنها را به ترتیب حروف الفبایی و بر اساس اهمیت، ارزش، فوریت و ارتباط آنها با اهداف‌تان، اولویت‌بندی کنید. اگر تردید دارید که آیا اقدامی مهم است یا فوری، مقاله‌ی ما با عنوان اصل اهمیت-فوریت آیزنهاور به شما نشان می‌دهد چگونه این تمایز را قائل شوید.
سپس، موفقیت خود را در رسیدگی به این اقدامات ارزیابی کنید. اگر دریافتید که اقدامات فهرست شما راکد مانده‌اند، تصمیم بگیرید که آیا باید این پروژه‌ها را لغو کنید یا اولویت آنها را بالا ببرید تا به آنها رسیدگی کنید.
هر کاری که می‌کنید، مطمئن شوید اقدامات فهرست شما بیش از حد زیاد نباشند. اگر بیش از، مثلا بگوییم ۱۵ تا ۲۰ اقدام وجود دارد، دوباره به مانع برمی‌خورید. اگر فهرست‌تان بیش از حد شلوغ است، برخی از اقدامات نه چندان فوری و مهم را به کاتالوگ پروژه‌ها بازگردانید. اگر فهرست‌تان کم است و چالش‌برانگیز نیست، اقدامات بعدی بیشتری را از کاتالوگ پروژه‌ها به فهرست اقدامات اضافه کنید.

نکته‌ی ۶

طی این فرآیند، از خودتان بپرسید آیا کاری وجود دارد که بتوانید به دیگران واگذار کنید یا امکان کمک گرفتن از دیگران وجود دارد. پس از یافتن کارهایی که امکان محول شدن دارند، آنها را به همراه اقدام لازم برای محول کردن‌شان، در فهرست اقدامات بعدی قرار دهید.
پس از محول کردن یک کار، آن را به فهرست کارهای محول‌شده منتقل کنید و تاریخ استعلام توافق‌شده‌ی آن را هم قید کنید.

مرحله‌ی ۴: کار کردن» با برنامه‌ عملیاتی

یک برنامه‌ عملیاتی معمولا طولانی است، اما اجباری نیست هر روز کل برنامه را مرور کنید!

معمولا با صفحه یا صفحات ابتدایی سر و کار دارید که مربوط به فهرست اقدامات بعدی و فهرست کارهای محول‌شده هستند. برخی از فعالیت‌ها ممکن است مختص روز یا زمان خاصی باشند. بسته به شیوه‌ی کارتان، هم می‌توانید در صفحه‌ی نخست برنامه‌ عملیاتی‌تان، آنها را درج کنید و هم در تقویم‌تان علام‌گذاری کنید.

در واقع، این صفحات ابتدایی، فقط فرم جدیدی از فهرست انجام کار قدیمی‌تان هستند. تنها تفاوت این است که در صفحات ابتدایی از برنامه‌ عملیاتی، تنها اقدامات مختصر و خاص به‌طور خلاصه نوشته می‌شوند، درحالی‌که خود پروژه‌های اصلی که این اقدامات مربوط به آنها هستند، در کاتالوگ پروژه‌ها ذخیره می‌شوند.

به‌هرحال، کاری که باید انجام بدهید این است که مرتبا برنامه‌ عملیاتی‌ خود را بررسی و به‌روزکنید، برای مثال، هر هفته زمانی را به این کار اختصاص دهید. موارد انجام‌شده را حذف یا بایگانی کنید. همزمان با پیشبرد پروژه‌هایتان، پروژه‌های جدید را از کاتالوگ پروژه به صفحات اول منتقل کنید و هرگونه اقدام مرتبط با آنها را هم به این صفحات اضافه کنید.

نمونه‌های برنامه‌ عملیاتی

در اینجا به یک مثال ساده اشاره می‌کنیم تا با طرز کار برنامه‌ عملیاتی بیشتر آشنا شوید.

شایان استرس‌ بسیار زیادی را در محل کارش تجربه می‌کند. او رهبری یک تیم بزرگ را بر عهده دارد که پروژه‌ی مهمی را انجام می‌دهند و اینطور به نظر می‌آید که او هر روز از اقداماتی که باید انجام بدهد، بیش از پیش عقب می‌ماند.

او تصمیم می‌گیرد برای اولویت‌بندی و نظم‌ بخشیدن به کارهایی که باید انجام بدهد، یک برنامه‌ عملیاتی تهیه کند.

مرحله‌‌ی ۱: جمع‌آوری

شایان پس از یک ساعت فکر کردن، فهرستی از تعهدات کنونی‌اش را تهیه می‌کند:

  • تحقیق در مورد بازار هدف برای تضمین اینکه بخش تبلیغات برای عرضه‌ی محصول، اقدامات لازم را انجام می‌دهد.
  • تکمیل گزارش مقایسه‌ی هزینه‌ها
  • تحقیق درباره‌ی برگزارکنندگان محلی دوره‌ی MBA
  • صحبت با کارفرما در مورد درخواست تأمین‌ بودجه برای دوره‌ی MBA
  • تماس با آژانس‌های استخدام در مورد نرخ‌های تبلیغات برای سمت رئیس دفتر
  • نوشتن آگهی برای سمت رئیس دفتر در قسمت نیازمندی‌ها
  • سفارش میز و تلفن جدید برای رئیس دفتر جدید
  • ملاقات با افشین برای اطمینان از اینکه با گروه خو گرفته است و فهمیدن اینکه آیا او مطابق برنامه‌ی زمانی تعهداتش در پروژه پیش می‌رود یا نه.
  • تماس با تأمین کننده‌ی اصلی برای مذاکره دوباره بر سر قراردادی که سفارش‌های بزرگ سال آینده را به خود اختصاص می‌دهد.
  • منظم کردن پوشه‌های پروژه

مرحله‌ی ۲: حذف زواید

حالا که شایان فهرست تعهداتش را کامل کرده است، نگاه دقیق‌تری به فهرست می‌کند تا ببیند آیا می‌توان موردی را حذف کرد.

او پس از در نظر گرفتن تک‌تک موارد، تشخیص می‌دهد که واقعا نیازی به ملاقات با عضو جدید گروه، افشین نیست. او دیروز موقع ناهار با افشین صحبت کرد و اطمینان یافت که او به خوبی با نقش جدیدش در گروه خو گرفته است و در مسیر درستی برای انجام پروژه‌های مربوط به خودش تا پیش از آخرین مهلت آنها است.

شایان همچنین به این نتیجه رسید که نیازی به منظم کردن پوشه‌های پروژه‌‌اش نیست.

مرحله‌ی ۳: منظم کردن و اولویت‌بندی

شایان هم‌اکنون آماده است تا اقدامات لازم جهت انجام تعهداتش را فهرست کند. او دریافت که می‌تواند فهرست انجام کارهایش را به سه قسمت اصلی تقسیم کند. همان‌طور که او اقداماتش را در این سه گروه قرار می‌دهد، آنها را به ترتیب حروف الفبایی اولویت‌بندی می‌کند.

سپس برنامه‌ عملیاتی‌ خود را با تقسیم آن به سه بخش تنظیم می‌کند:

  1. فهرست اقدامات بعدی
  2. اقدامات محول‌شده
  3. کاتالوگ پروژه

در آخر، شایان برنامه‌ عملیاتی‌اش را در نرم‌افزار MS Word وارد می‌کند و هر پروژه را با اعداد ۱۰، ۲۰ و ۳۰، شماره‌گذاری می‌کند.

 


اصول تمرین هدفمند؛ چطور برای رسیدن به هدف تلاش کنیم؟

 
۰

هر کسی هدفی دارد. ممکن است هدف شما این باشد که فوتبالیستی در سطح جهانی شوید، یا بهترین نویسنده‌ی داستان‌های کودکان شوید، یا به جراح قلب بزرگی تبدیل شوید. همه‌ی ما می‌خواهیم به چیزی دست یابیم، اما نظرات مختلفی در مورد شیوه‌ی انجام این کار داریم.

 

برخی بر این باورند که این امر کاملا بستگی به استعداد دارد؛ یعنی همان مهارت‌های ذاتی که تعداد کمی از افراد باهوش با آنها به دنیا می‌آیند. برخی دیگر نیز معتقدند که این امر بیشتر با تلاش و کوشش در ارتباط است؛ یعنی تمرین بی‌وقفه تا زمانی که به هدف مورد نظر دست یابید.

ادامه مطلب

اوضاع همیشه بر وفق مراد پیش نمی‌رود. کارها و اعمال ما همیشه بازتابی از خود واقعی ما نیستند، این مسئله در مورد دیگران هم صدق می‌کند. با‌این‌حال، بخشیدن دیگران معمولا آسان‌تر از بخشیدن خودمان است. گویا ما آنقدر که به خودمان سخت می‌گیریم، در مورد دیگران سخت‌گیری نمی‌کنیم! اما فراموش نکنید آن‌طور که روپی کاپور» شاعر کانادایی هندی‌تبار می‌گوید: برای درمان زخم، باید به آن رسیدگی و نوازشش کنید!»

چرا خودبخشودگی اهمیت دارد؟

بر مبنای نظر کارشناسان، بخشیدن اضطراب را کاهش می‌دهد که نتیجهٔ آن تقویت سیستم ایمنی بدن است. بخشیدن، بیماری‌ها و اختلالات روانی مانند افسردگی و اضطراب را تسکین می‌دهد، با کاهش خشم و تقویت سلامتی قلب، به تقویت سلامت عمومی بدن منجر می‌شود.

این‌روزها که اضطراب و افسردگی این‌قدر گسترده و همه‌گیر است، با بخشیدن خودمان به بهبود و حفظ سلامتی خود کمک می‌کنیم. اگر راهی برای بخشیدن خودمان و دیگران پیدا نکنیم، گرفتار نگرانی و خودخوری می‌شویم.

گاهی ما درس‌های دردناکی از زندگی می‌گیریم. اما قرار نیست با استمرار این درد، پیوسته خودمان را عذاب دهیم. این درد وما بزرگ و پیچیده نیست. همین‌که از اشتباه‌مان نمی‌گذریم و رهایش نمی‌کنیم، مایهٔ درد و رنج است. اشتباهی که شاید ناخودآگاه هم نباشد؛ ممکن است بدانیم چرا چنین تصمیمی گرفتیم، و این گاهی وضعیت‌ را دردناک‌تر هم می‌کند.

باید بدانیم بیزاری از خودمان، هیچ سودی ندارد، درحالی‌که خودبخشودگی مزیت‌های بسیاری دارد. نخستین گام برای بخشیدن خودمان پرسیدن این سؤال است: چرا اشتباه کردم؟

اشتباه کردن و گرفتن تصمیم‌های غلط، هیچ ربطی به اینکه چه کسی هستیم و می‌توانیم به چه کسی تبدیل شویم، ندارد. اشتباهات ما نباید از ارزشی که برای خودمان قائلیم، بکاهند!

ما انسانیم. هر انسانی اشتباه می‌کند! ما به دلایل گوناگون برخی کارها را انجام می‌دهیم. نکتهٔ کلیدی یافتن دلیل انجام کارهاست. با شناسایی دلیل، می‌فهمیم چطور به این نقطه رسیدیم و می‌توانیم دربارهٔ ادامهٔ مسیر تصمیم بگیریم.

خودبخشودگی در آشفتگی و شرایط ناگوار

در آشفتگی ایجاد شده، ثبات و استقامتتان را نشان دهید.

گاهی با پذیرش آشفتگی‌ای که ایجاد کرده‌ایم، آسیب‌پذیری ما بیشتر برای عزیزان‌مان آشکار می‌شود. این کار ممکن است منجر به افشای حقایق مهم‌تری درباره ما شود و نتایج مهم‌تری برای ما داشته باشد؛ وقتی می‌پذیریم که کامل نیستیم، دیگران راحت‌تر با ما ارتباط برقرار می‌کنند و ما را قوی‌تر می‌بینند.

گاهی یک عذرخواهی ساده، تأییدی است بر پاسخگو بودن و اینکه با وجود تقلایمان قدرتمند و استوار هستیم. معذرت می‌خوام، سعی می‌کنم جبران کنم» شروع خوبی است. این به معنی این نیست که همه چیز بی‌عیب‌‌ونقص خواهد بود اما نشانهٔ این است که می‌توانیم (و می‌خواهیم) برای ترمیم و بهبود وضعیت موجود تلاش کنیم.

استقامت در آشفتگی، یعنی ما در برابر دیگران و خودمان وانمود نمی‌کنیم که اوضاع روبه‌راه است؛ یعنی ما پای عمل‌ و باورمان می‌ایستیم، یعنی کم‌کم درمان می‌شویم و آرام می‌گیریم.

هدف پایانی، رها‌کردن گذشته است. رهاکردن یعنی خودمان را به‌خاطر آنچه نمی‌دانستیم و آنچه به‌گمان‌مان باید (یا نباید) انجام می‌دادیم، کمبودها و اشتباهات‌مان ببخشیم اما هم‌زمان دست از پاسخ‌گو بودن نکشیم.

در این مسیر، باید اشتباه را شناسایی کنیم، تصمیم بگیریم دیگر آن را تکرار نکنیم و مسئولیت آسیب‌ها و خسارت‌های ایجاد شده را به‌عهده بگیریم. باید دست از سرزنش کردن خودمان برداریم. این مهارتی دشوار است که در گذر زمان به دست می‌آید اما این دشواری به سلامتی‌مان و بازگشت به وضعیت عادی می‌ارزد.

گاهی خودبخشودگی به‌معنی یافتن خوشی به‌جای اندوه است. با رهاکردن یاد می‌گیریم که زندگی کنیم. گاهی افسوس و پشیمانی طبیعی‌ست اما قرار نیست باقی زندگی را در اندوه و پشیمانی سپری کنیم.

بعضی وقت‌ها شاید لازم باشد خودمان را نه به‌خاطر انجام کار اشتباه، بلکه به‌خاطر انجام کار درست ببخشیم؛ کار درستی که از پیش می‌دانستیم با هزینهٔ گزافی همراه است اما مایل به انجامش بودیم!

۴ تمرین برای خودبخشودگی و داشتن زندگی شاد

سؤال اساسی این است که چطور خودمان را ببخشیم؟ مهربان باشیم. مهربانی را امتحان کنیم!

۱. خودمهرورزی داشته باشیم

خودمهروزی یعنی با خودمان همدلی کنیم، هم‌دلانه با خودمان صحبت کنیم. خودمهرورزی پیش‌نیاز خودعشق‌ورزی است؛ عنصری که تقریبا برای هر چیزی در زندگی لازم است.

اگر بتوانیم خودمان را مانند بهترین دوست‌مان ببینیم، با عشق و مهربانی با خودمان صحبت کنیم و خودمان را در اولویت قرار بدهیم، یعنی باور داریم که ارزشمند هستیم.

– مگان هیل، روان‌درمانگر

 

در مقایسه با خودمان، ما معمولا با دیگران مهربانانه‌تر رفتار می‌کنیم. کافی‌ست با خودمان مهربان‌تر باشیم. اگر در خودگویی‌تان در حال سرزنش کردن خودتان هستید، از خود بپرسید اگر این اتفاق در مورد شخص دیگری افتاده بود، چه فکری می‌کردم؟ آیا همین احساس را در مورد آنها داشتم؟» همان مهر و همدلی را که نسبت به دیگران نشان می‌دهید، نثار خودتان کنید.

احساس خجالت زدگی بخشی از روند درمان است و باعث می‌شود در آینده هشیارانه به‌دنبال راه‌هایی برای انجام بهتر کارها و اجتناب از اشتباه باشیم. همچنین کمک می‌کند هنگام تصمیم گیری های دشوار، بتوانیم نتایج و پیامدها را بپذیریم. اما بدانید که برای ایجاد تغییرات چشمگیر، نمی‌توانیم پیوسته با ترس و شرم زندگی کنیم. درواقع در چنین وضعیتی نمی‌توانیم تغییر بزرگی ایجاد کنیم!

۲. احساس گناه را از خودمان دور کنیم

برای خودبخشودگی باید احساس گناه را از خودتان دور کنید

احساس گناه نه‌تنها کمکی به بهبود وضعیت یا تقویت خودمان نمی‌کند، بلکه روح‌مان را فرسوده می‌کند. شاید برای مدتی کوتاه و پس از ارزیابی خودمان، مؤثر باشد اما در نهایت ما انسان هستیم و نیاز به همدلی و مهربانی داریم. احساس گناه باعث می‌شود، آنچه را نیاز به تغییر دارد شناسایی کنیم اما این حس نباید درون‌مان ماندگار شود!

احساس گناه ممکن است باعث شود گمان کنیم به‌اندازهٔ کافی خوب یا شایسته بخشیده شدن نیستیم، درنتیجه نمی‌توانیم به زندگی طبیعی‌مان برگردیم و به جایگاهی که توانایی و شایستگی‌اش را داریم، برسیم.

اگر عشق می‌ورزیم، باید آن را نثار خودمان هم بکنیم. حتی اگر شکست‌خورده هستیم باید بدانیم که ارزشمند و شایسته عشق هستیم. نگذارید احساس گناه، خوبی را در درون‌‌تان خاموش کند، انگیزه‌ و نیرویتان را برای زندگی از بین ببرد و شادی شما را نابود کند.

۳. یاری‌گر دیگران باشیم

رنج‌ها و زخم‌های ما می‌توانند دلیلی باشند برای انجام کارهای خیر بیشتر، حتی اگر نتوانیم اوضاع را روبه‌راه کنیم. این دردها و رنج‌ها، درس‌هایی هستند که فراگرفته‌ایم. ما می‌توانیم خودمان را ببخشیم و هم‌زمان به دیگران هم کمک کنیم. کمک‌های ما تنها به امور خیریه محدود نمی‌شوند، تصمیم گیری‌ بهتر ما می‌تواند کار خیر باشد. می‌توانیم به نیازمندان کمک کنیم. فعالیت داوطلبانه داشته باشیم، کسانی را که احساس تنهایی می‌کنند، همراهی کنیم، به درد دل آدم‌ها گوش دهیم. با کمک به دیگران، به‌تدریج خودمان را می‌بخشیم.

درواقع، با کمک به دیگران برای گذر از موقعیت‌های دشوار و دردناک، راهی برای گذر از دشواری‌ها و دردهای خودمان پیدا می‌کنیم. حقیقت این است که ما همان‌گونه که به دیگران کمک می‌کنیم، می‌توانیم و باید به خودمان کمک کنیم! ما با شنیدن درد دل دیگران دربارهٔ کوتاهی‌ها و شکست‌هایشان، توجه، آسودگی، هم‌دردی، بخشش و عشقی را نثارشان می‌کنیم که اغلب از خودمان دریغ می‌کنیم!

بنابراین روشن است که می‌دانیم چه باید بکنیم. کافی‌ست همان مهر و بخششی را که سخاوتمندانه به دیگران ارائه می‌کنیم، به خودمان پیشکش کنیم.

پس برای اینکه دوباره به زندگی برگردیم، به دیگران کمک می‌کنیم. با نشان دادن مسیر به دیگران، راه خودمان را هم پیدا می‌کنیم. خواهید دید که این‌گونه، بخشیدن خودتان ساده‌تر می‌شود.

۴. درونیات‌مان را آشکار کنیم

با گشودگی و صحبت از خودتان خودبخشودگی ساده تر می شود.

برای رسیدن به آرامش، می‌توانیم دربارهٔ آسیب‌پذیری‌هایمان با دیگران صحبت کنیم. بهتر است به نکات و رویدادهایی که توجه دیگران را جلب می‌کنند، اشاره کنیم؛ مانند روشی که مددجوها در جلسات گروهی حمایت‌گر مثل جلسات معتادان گمنام، از خودشان می‌گویند. دوست داریم دیگران چه چیزی از ما بدانند؛ همان را بگوییم. این‌گونه هم آنها ما را می‌شناسند و هم ما درک بهتری از خودمان پیدا می‌کنیم! در نتیجهٔ این درک بهتر، یاد می‌گیریم نقاظ ضعف‌مان را آشکار کنیم درحالی‌که توانمندی‌هایمان را شناسایی می‌کنیم.

قرار نیست حرف‌هایمان را همه جا با صدای بلند جار بزنیم. کافی‌ است چند نفری از اطرافیان‌مان، از وضعیت ما و احساسات‌مان باخبر باشند. آشکارسازی نیازمند شجاعت است؛ هرچند ممکن است راه‌حل نباشد اما گامی برای شروع است. در این مسیر دیگران می‌توانند افکار و فرضیات نادرست ما را شناسایی و گوشزد کنند. شاید به‌خاطر اشتباه‌مان لایق سرزنش باشیم، شاید هم نباشیم اما به‌هرحال با ادامهٔ سرزنش خودمان زندگی سازنده‌ای نخواهیم داشت.

می‌توانید رفتارتان را تغییر دهید و هم‌زمان خودتان را ببخشید.

– بورلی اِنگل، روان‌شناس

 

ما می‌توانیم، اعمال، حالت و برخوردمان با دیگران را اصلاح و هم‌زمان تمرین خودبخشودگی کنیم. به‌عبارتی می‌توانیم پاسخ‌گو باشیم و هم‌زمان از حرکت رو به جلو و پیشرفت، باز نمانیم.

در هنگام پیش‌روی، ممکن است متوجه شویم برخی همراهی‌مان نمی‌کنند. ممکن است آنها هنوز آمادهٔ این کار نباشند. هم‌چنان که پیش می‌رویم و آسیب‌ها را جبران می‌کنیم، می‌توانیم راه‌های بهتری برای همراه کردن دیگران پیدا کنیم! حتی، با اطمینان می‌گویم، می‌توانیم به شادی و خشنودی برسیم!

سخن پایانی

برای پیشرفت، مانند خیلی از کارها، باید قوی باشیم. کسب این توانایی هرقدر دشوار، بهتر از این است که خودمان را به درد و رنج ببازیم! با درک اینکه ارزشمند هستیم، می‌توانیم با شادی و رضایت به جلو پیش برویم.

در این لحظه و پس از خواندن این مطلب، شاید هنوز هم شک و تردیدهایی داشته باشید اما بدانید که هر چه بیشتر به خودتان عشق بورزید، لحظه‌های شاد بیشتری خواهید داشت. با سپردن خودمان به عشق، به آرامش می‌رسیم. عشقی که حتی در شکست‌ها و کمبودها می‌توانیم آن را پیدا کنیم.

وقتی بپذیرم که ما انسان هستیم، انسانی که فراتر از کارها و اعمالش است، انسانی که همان‌گونه که هست کامل و کافی است، خودبخشودگی برای‌مان آسان خواهد بود.

شما چطور با اشتباهات‌تان کنار می‌آیید؟ آیا به خودتان عشق می‌ورزید؟ آیا پس از هر شکست، من لیاقت ندارم» به واگویهٔ ذهنی‌تان تبدیل می‌شود؟ یا با اطمینان به خودتان برای جبران و بهبود تلاش می‌کنید؟ از تجربه‌هایتان برای ما بگویید.



1. سؤال بپرسید

هنگام شروع یک شغل جدید مهم‌ترین کاری که باید انجام بدهید سؤال پرسیدن است. هرقدر هم برای فرایند آشناسازی شما با شغل جدید وقت گذاشته باشند، با اتکا به همین فرایند نمی‌توانید از تمامی جزئیات لازم مطلع شوید. به‌جای عمل کردن بر پایه حدس‌وگمان، سؤال کنید. تازه‌کار هستید و کسی از شما انتظار ندارد همه جزئیات کار جدید را در ذهن داشته باشید، حتی اگر در همان دوره آموزشی قبل از شروع‌به‌کار همه‌چیز را فرا گرفته باشید. پس پرسیدن ایرادی ندارد.

پرسیدن سؤال هنگام شروع یک شغل جدید

همیشه یادتان باشد که:

پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است.

خوب است بدانید که با سؤال‌کردن نه‌تنها وجههٔ شما نزد دیگران بد نمی‌شود و از ارزش‌تان کاسته نخواهد شد، بلکه می‌تواند باعث شود که دیگران بیشتر به شما احترام بگذارند. سؤال‌کردن گواه فروتنی و رفتار فروتنانه شماست. با این کار به دیگران نشان می‌دهید که دوست ندارید ادای آدم‌های همه‌چیزدان را دربیاورید و می‌خواهید در کنار دیگر کارکنان و در قالب یک گروهِ کاری به تحقق اهداف مجموعه کمک کنید.

کارفرمای شما هم قدردان کنجکاوی شما برای یادگیری خواهد بود. او از اینکه از سؤال‌کردن و درخواست کمک به‌هنگام نیاز واهمه‌ای ندارید، خوشحال خواهد شد.



۲. با یکی از همکاران‌تان دوستی صمیمی برقرار کنید

پیدا کردن دوست جدید هنگام شروع یک شغل جدید

یکی از اولویت‌های شما هنگام شروع یک شغل جدید باید پیدا کردن دوست صمیمی از میان همکاران باشد. او می‌تواند راهنمای شما باشد و کمک کند تا به شغل جدید عادت کنید. دوستی که پیدا می‌کنید، هر چیزی را که در دوره آموزشی یاد نگرفته باشید به شما خواهد آموخت و درباره مسائل مختلف مجموعه به شما اطلاعات ارزشمندی خواهد داد: مثلا اینکه روال کار اعضای مجموعه به چه صورت است، رئیس‌تان چه خصوصیاتی دارد، چطور باید با او رفتار کرد و بسیاری اطلاعات دیگر.

کسی که در محیط کار نزدیک شماست، بهترین گزینه برای دوستی است. در این صورت، هر وقت سؤالی برای‌تان پیش بیاید، می‌توانید با او صحبت کنید.



۳. با کارکنان مجموعه آشنا شوید و دوست‌های جدید پیدا کنید

آشنایی با کارکنان هنگام شروع یک شغل جدید

هنگام شروع یک شغل جدید به‌طرز عجیبی احساس تنهایی خواهید کرد. این مسئله کاملا طبیعی است، به‌ویژه اگر ازقبل هیچ ارتباطی با کارکنان مجموعه جدید نداشته باشید. ازآنجاکه بخش قابل‌توجهی از روز را در محیط کارتان سپری می‌کنید، باید با تعدادی از کارکنان بیشتر آشنا شوید و بتوانید در مواقع نیاز به آنها متکی باشید.

از وقفه‌هایی که بین ساعات کاری برای استراحت به شما می‌دهند استفاده کنید و خودتان را معرفی کنید. اگر هر گونه رویداد یا گردهمایی هم برای کارکنان در نظر گرفته شد، حتما در آن شرکت کنید.

به‌خاطر داشته باشید که در اکثر مواقع این شما هستید که باید برای برقراری ارتباط در محیط کار، قدم اولیه را بردارید؛ بنابراین، از پیش‌قدم شدن برای شروع آشنایی با دیگران واهمه‌ای نداشته باشید و این کار را انجام بدهید.

البته، منظور از آشنایی با دیگران این نیست که با همه کارکنان دوست صمیمی شوید؛ هدف این است که به‌نوعی خانواده‌ای کاری داشته باشید. دوستی‌های شما با کارکنانِ دیگر وما نباید به خارج از محیط کار هم کشیده شود. همین‌که بدانید کسانی هستند که در مواقع نیاز، از شما حمایت کنند کافی است و تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای در روحیه‌تان خواهد گذاشت.

مژده اینکه وقتی با یکی دو نفر از کارکنان آشنا شدید، آنها شما را به دیگران معرفی می‌کنند؛ به این صورت، دایره دوستان و آشنایان شما در محل کار به‌مرور گسترده‌تر می‌شود.



۴. با ت‌های کاری مجموعه جدید آشنا شوید

آشنایی با ت‌های جدید هنگام شروع یک شغل جدید

پیش از شروع یک شغل جدید اطلاعات لازم درباره ت‌های مجموعه مثل ساعات کاری و تعطیلات در اختیارتان گذاشته می‌شود؛ اما بد نیست که هنگام ورود به مجموعه، درباره ت‌های کاری محیط جدید هم پرس‌وجو کنید؛ همچنین کسب آگاهی راجع‌به مسائل جزئی‌تر هم ضروری است مانند قوانین مجموعه درباره وقفه‌های استراحت بین ساعات کار، در نظر گرفتن یا نگرفتن غذا برای کارکنان، و ت‌های مربوط به استفاده از لپ‌تاپ و تلفن‌همراه در محیط کار.

معمولا این اطلاعات در جلسه معارفه در اختیار شما گذاشته می‌شود، اما حجم زیاد اطلاعات اولیه ممکن است باعث از قلم افتادن بعضی از جزئیات شود؛ به همین خاطر است که تحقیق و پرس‌وجوی دوباره اهمیت پیدا می‌کند.



۵. هرچه سریع‌تر دست‌به‌کار شوید

تردید برای شروع‌به‌کار هنگام شروع یک شغل جدید

بیشتر ما هنگام شروع یک شغل جدید ترجیح می‌دهیم پیش از دست‌به‌کار شدن، از روند کار به‌طور جامع و کامل آگاه شویم و بعد به کارمان برسیم. نباید اجازه بدهیم این وسوسه مانع کار کردن‌مان بشود. بهترین راه برای یادگیری، اقدام کردن» است. با زیرنظر گرفتن کار دیگران هیچ‌وقت تجربه‌های لازم را کسب نمی‌کنیم. بهتر است که هرچه سریع‌تر دست‌به‌کار شوید و پروژه اول‌تان را به عهده بگیرید.

این کار علاوه بر اینکه سبب می‌شود خودتان را محک بزنید، باعث می‌شود تا در کوتاه‌ترین زمان ممکن به روال کار مجموعه جدید واقف شوید و به آن عادت کنید. وقتی کارتان را به‌طور جدی شروع می‌کنید، احساس خواهید کرد که یکی از اعضای گروه کاری‌تان هستید و احساس عضو جدید مجموعه بودن» برای‌تان کم‌رنگ‌تر می‌شود.

به‌علاوه، وقتی کار می‌کنید، سرتان گرم می‌شود و جایی برای افکار منفی و احساسات نگران‌کننده و مضطرب‌کننده، و تردید درباره خودتان باقی نمی‌ماند.

کلام آخر

یک ماه اول شروع شغل جدید برای همه دشوار است و مسائل مخصوص‌به‌خود را دارد. وارد مجموعه‌ای جدید شده‌اید و احتمالا برای پیش‌بردن کارتان به کسب مهارت های شغلی جدید نیاز خواهید داشت و در کنار آن، باید به کار کردن در این محیط جدید عادت کنید. سعی کنید از توصیه‌هایی که در این مطلب آوردیم استفاده کنید و اگر تحت فشار قرار گرفتید، ناامید نشوید. بعد از گذشت این دوره اولیه، همه‌چیز برای‌تان عادی خواهد شد و این وظیفه جدید هم مثل شغل سابق‌تان جزئی از روال روزمره زندگی‌تان خواهد شد.

لطفا تجربه‌ها و نظرات خود درباره شروع یک شغل جدید را با ما و خوانندگان این مطلب به اشتراک بگذارید. اگر هم راهکار دیگری به ذهن‌تان می‌رسد، معرفی کنید.


1. تمرین، تمرین و تمرین

یکی از بزرگ‌ترین نگرانی‌هایی که مردم در مورد سخنرانی دارند این است که دیگران صدایشان را چطور می‌شنوند. ساده‌ترین راهِ غلبه بر این نگرانی، تمرین زیاد پیش از سخنرانی‌تان است. هرچه جمله‌بندی‌ها برای‌تان راحت‌تر باشد، نگرانی کمتری برای ارائه خواهید داشت. در مقابلِ آینه تمرین کنید یا حتی بهتر از آن،‌ از خودتان فیلم بگیرید. به همه‌ی این تمرین‌ها به عنوان یک اردوی تمرینی برای مسابقه‌ای بزرگ بنگرید. از اموری که ممکن است باعث حواس پرتی شما شوند یا عجیب به نظر می‌رسند، یادداشت برداری کنید؛ این امور اغلب باعث اضطراب موقعیتی می‌شوند. سپس این کارها را تجزیه‌وتحلیل کنید و ببینید چطور می‌توانید بر آنها غلبه کنید.

ادامه مطلب

انگیزه موضوع متداولی است که شاید خیلی در مورد آن صحبت شده و احتمالا از قبل در مورد آن اطلاعاتی دارید. در این مقاله قصد داریم به طور کامل در مورد این موضوع خیلی مهم صحبت کنیم و اینکه چه راهکارهایی وجود دارد که بتوانیم با اشتیاق فراوان کارهای مختلف را انجام دهیم.

 

انگیزه چیست و چرا مهم است؟

انگیزه داشتن به معنی این است که بتوانیم کارهای مختلف را با اشتیاق خوب انجام دهیم و وسط راه آن ها را رها نکنیم. این طور نیست که به یک عامل ربط داشته باشد و این اشتباه است که آن را تک بعدی در نظر گرفت و کاملا یک موضوع چند بعدی می باشد.

البته همان طور که در معرفی کتاب شیب اشاره شد، اینکه از بعضی کارها دست کشید کاملا درست است و اتفاقا باید همین کار را کرد. اما منظور مواقعی است که در جهت درستی هستیم ولی نمی توانیم با اشتیاق فراوان به کارمان ادامه دهیم و اینجاست که مسئله پیش می آید.

در ضمن، مفهوم انگیزه فقط به معنی این نیست که مثلا ویدئوهای انگیزشی را نگاه کرد و فقط به خاطر آنها اشتیاق لازم برای کارهای مختلف را بدست آورد. ویدئو دیدن و شارژ شدن می تواند یک راه باشد، اما باید اجزای مختلف به هم پیوسته ای وجود داشته باشند که  هر یک در کنار هم یک روش عالی را پدید بیاورند.

انگیزه
انگیزه چیست و چرا مهم است؟

 

چند نوع انگیزه داریم؟

به طور کلی می توان انگیزه رو به دو نوع بیرونی و درونی تقسیم کرد:

درونی: موارد هستند که باعث می شوند که از درون ما قدرتمند باشیم و باعث اشتیاق زیاد در انجام کارها شوند . مهمترین این موارد هدف داشتن است که باید شیوه هدف گذاری اصولی را یاد گرفت و بتوان در راستای اهداف قدم برداشت. مورد بعدی هم این است که سبک زندگی درست و اصولی داشته باشیم.

بیرونی: به معنی مواردی است که از طرف عواملی غیر از درون خود ماست و البته این طور نیست که در این مورد ما کنترلی نداشته باشیم و اتفاقا کنترل کامل داریم. مثلا افرادی که با آنها بیشتر در ارتباط هستیم یا ورودی های ذهنی مختلفی که در طول روز دریافت می کنیم و اختیار آن را داریم که آنها را درست انتخاب کنیم.

 

نقش مهم با هدف بودن

احتمالا می دانید که نقش اهداف در زندگی ما خیلی مهم هستند و در بحث انگیزه هم باید گفت وقتی هدفی در زندگی نداشته باشیم، نمی توانیم انتظار داشت که انگیزه بالایی هم به وجود بیاید و هر چه قدر هم موارد دیگر را رعایت کنیم، همچنان یک جای کار مشکل دارد.

در مورد هدف گذاری باید اشاره کرد که شیوه های مختلفی وجود دارد و می توان دوره های مختلفی را گذراند و یا اینکه کتاب های مختلفی رو خواند تا اینکه به نتیجه خوب در این مورد رسید. توصیه من این است که از کتاب هایی مثل اثر مرکب استفاده کنید و در هر صورت، قدم اول این است که شیوه هدف گذاری درست در زندگی را انتخاب کرد. بعد از اینکه یک شیوه هدف گذاری درست را پیدا کرد مرحله بعدی این است که واقعا به سمت آنها حرکت کرد و به خاطر همین انگیزه می تواند بالاتر رود.

انگیزه
نقش مهم با هدف بودن

یک نکته دیگر هم این است که در همه شیوه های هدف گذاری معمولا اشاره می شود که شما باید ارزش های زندگی خودتان را مشخص کنید. یعنی تا ارزش های اصلی زندگی خودتان را ندانید نمی توانید به سمت اهداف حرکت کنید. همچنین باید در نظر گرفت که این ارزش ها را باید دائما زندگی کرد و اینجوری نباشد که فقط ارزش ها را انتخاب کرد. به طور مثال اگر احترام» جزو ارزش های اصلی یک نفر است، باید حتما آن را دائما زندگی کند و اگر آن را زندگی نکند به مشکلات مختلفی می خورد از جمله اینکه دچار بی انگیزگی می شود.

 

داشتن سبک زندگی درست و اصولی

سبک زندگی موضوع خیلی گسترده ای است و مطمئنا می شود در مورد آن ده ها مقاله نوشت. سبک زندگی را می توان گفت که قسمتی از آن درونی و قسمتی از آن بیرونی ست. در مورد بیرونی بحث ورودی ها و ارتباطات و … است که در ادامه توضیح داده می شود.

اما در مورد قسمت درونی آن باید گفت که اول باید آگاه شویم که چه سبک زندگی داریم. یعنی مثلا وقتی صبح بیدار می شویم معمولا چه کارهایی انجام می دهیم؟ تغذیه ما چه طور است؟ ورزش جزو برنامه های روزانه است؟ برای اهدافمان برنامه ای هم داریم؟ و سوالات از این قبیل را باید پرسید.

بعد از آگاه شدن از سبک زندگی به این موضوع مهم توجه کرد که سبک زندگی ما متعادل است یا نه؟ یعنی مثلا برای خانواده چه قدر وقت می گذاریم؟ آیا وقتی که برای خانواده اختصاص می دهیم خیلی کمتر از وقتی است که برای کارمان می گذاریم؟ اولویت اصلی ما خانواده است یا کار؟

به جز اینکه خانواده و کار خیلی مهم هستند یک جزء دیگر هم داریم که آن خودمان هستیم و باید بررسی کنیم که برای خودمان چه قدر وقت می گذاریم. در اصل باید از خودمان بپرسیم که چه قدر برای موضوعات مختلف مربوط به خود، مثل تفریح و لذت، یادگیری و پیشرفت، فکر کردن و … وقت می گذاریم.
در مجموع باید بین این مثلث خانواده، کار و خود یک تعادلی را ایجاد کرد و هر موقع که متوجه شویم که یکی از این سه مورد کم اهمیت جلوه می کند، حتما سبک زندگی ما مشکلی دارد و نتوانستیم سبک زندگی درست را داشته باشیم. به همین علت است که تاثیر آن بر انگیزه ما خیلی زیاد است.

 

کنترل ورودی ها

منظور از ورودی ها به معنی اطلاعاتی است که ما روزانه دریافت می کنیم. این اطلاعات می تواند از طریق تلویزیون، شبکه های اجتماعی، سایت ها و … منتقل شوند. هر اطلاعات سوای از اینکه مثبت یا منفی باشد در مغز ما تاثیر می گذارد و این باعث کاهش یا افزایش انگیزه می شود.

یکی از منفی ترین ورودی ها می تواند اخباری باشد که روزانه دریافت می کنیم. به خصوص اخبارهایی مثل حوادث که دائما فقط حوادث بد دنیا را مخابره می کنند و من هیچ وقت درک نمی کنم که واقعا دیدن این اخبار چه فایده ای می تواند داشته باشد! جالب است که افرادی هم هستند که وقتی رومه را باز می کنند اولین صفحه به صفحه حوادث نگاه می کنند!

انگیزه
کنترل ورودی ها

فرقی هم نمی کند که این مدل اخبار از کجا مخابره شود مثل تلویزیون، رومه، شبکه های اجتماعی و … در هر صورت تاثیر منفی خودشان در سطحی می رسانند. توصیه می کنم که این مدل اخبار را به کل از زندگیتان حذف کنید. در مورد اخبار دیگر نمی توانم خیلی نظر بدهم و بستگی دارد که فرد در چه زمینه ای فعالیت می کند. شاید یک نفر که کسب و کار در زمینه مالی و اقتصاد دارد، اخبار اقتصادی به دردش می خورد و از این راه کسب درآمد می کند. اما عموما کسانی که اخبار زیاد دنبال می کنند خودشان دلیل اینکه اینقدر به آن توجه می کنند را نمی دانند!

به طور کلی، در اطلاعاتی که روزانه دریافت می کنیم باید خیلی دقت کنیم. امروزه دیگر شبکه های اجتماعی مختلفی هستند که می توان اطلاعات زیادی را از آنها دریافت کرد به طور مثال اینستاگرام که مکانیزم معتاد کننده ای هم دارد. حتما باید در انتخاب صفحه هایی که دنبال می کنیم دقت کرد و به هیچ وجه تعداد آنها را بدون هدف بالا نبرد. باید یادمان باشد که:

بعضی وقتا باید از ورودی های خودمان کم کنیم تا بتوانیم زندگی بهتری داشته باشیم.

تغذیه با مطالب انگیزشی

مطالب انگیزشی می تواند نقش خیلی موثری داشته باشند. به طور کلی آنها را به چند دسته تقسیم می کنیم:

کتاب های انگیزشی: کتاب هایی وجود دارند که بیشتر حالت انگیزشی دارند. یعنی شاید مثلا راهکار مستقیمی به ما ارائه ندهند ولی نیروی انگیزش را در ما بالا می برند. معمولا کتاب های زندگینامه افراد موفق این خصوصیت را دارند و می توانند خیلی کمک کننده باشند. توصیه می شود در همان عادت شروع صبح که در مقاله عادت خوب توصیح داده شد، کمی کتاب های انگیزشی خواند که روز را خیلی عالی شروع کرد.

نقل قول های انگیزشی: این نقل قول ها را احتمالا در جاهای مختلف زیادی دیده ایم. می توانیم دائما خود را در معرض این مطالب قرار دهیم تا اینکه یک سری نکات مهم را یادمان نرود و اینکه هر بار آنها را دید مشکلی ندارد و اتفاقا راه درست هم همین است. مثلا می توان عکس پس زمینه تلفن همراه یا کامپیوتر خود را از این جملات انگیزشی بگذاریم. مثلا یه نمونه جملات انگیزشی جالب:

اجازه ندهید سروصدای افکار و اعتقادات دیگران ندای درونی شما را خاموش کند.
استیو جابز

 

ویدئوهای انگیزشی: در مورد ویدئو هم مثل نقل قول ها می توان گفت که روز به روز فراگیرتر می شوند. می توان در سایت هایی که ویدئو به اشتراک می گذارند ویدئوهای انگیزشی زیاد پیدا کرد. البته شاید همه این ویدئوها هم با کیفیت خوبی نباشند و ویدئوهای انگیزشی باید مدلی باشند که واقع بینانه در نظر بگیرند. چون انگیزه الکی هم فایده ای ندارد و باید واقعیت هم در نظر گرفت. می توان با کمی جستجو به نتایج خوبی برسید و اگر با انگلیسی جستجو می کنید با motivational videos امتحان کنید.

انگیزه
ویدیو انگیزشی

فیلم های انگیزشی: یک سری فیلم ها هستند که جنبه سینمایی و فنی دارند و یک سری فیلم ها هم هستند که بیشتر حالت انگیزشی دارند و شاید خیلی کیفیت فنی نداشته باشند که مثلا منتقدان سینما از آنها خوششان بیاید. البته چه بهتر که هر دو جنبه با هم دیگر باشد و فیلم های این مدلی هم می توان پیدا کرد. همانند فیلم هایی مثل The Shawshank Redemption و Forrest Gump که هر دو جنبه را با هم دارند.

اما در کل باید این نکته را اشاره کرد که منظور فیلم هایی است که حالت انگیزشی دارند و شخصیت های فیلم یک نکته خاصی را به ما می رسانند که باعث انگیزش می شود. در این مورد هم می توانید با motivational movies به نتایج خوبی برسید. 

ارتباطات ما

باید گفت به طور قطع ما میانگین افرادی هستیم که بیشترین وقت خود را با آنها می گذرانیم. حالا در جنبه هایی مثل درآمد، سلامتی و … این کاملا صدق می کنیم و ما بالاتر از آن افراد نمی رویم.

در مورد بحث انگیزه هم باید گفت که افرادی که با آنها ارتباط داریم در این موضوع خیلی تاثیر دارند. اگر دائما با افراد منفی ارتباط داشته باشیم، مطمئنا ناخودآگاه ما منفی می شویم و نمی توان از آن ورودی منفی که آنها به ما منتقل می کنند، در امان بود. حالا برعکس اگر با افرادی ارتباط داشته باشیم که انرژی خیلی مثبتی منتقل می کنند و تلاش می کنند که دائما پیشرفت کنند، ناخودآگاه ما هم به همان سمت کشیده می شویم. پس این موضوع را باید خیلی جدی گرفت.

البته منظور از ارتباطات، اعضای خانواده مثل پدر و مادر و برادر و خواهر نیست و این افراد را نمی توانیم حذف کنیم. هر چند که با یادگیری مهارتهایی مثل ارتباط موثر و حل تعارض می شود با آنها هم رابطه خوبی داشت. اما افراد دیگری که در ارتباط هستیم را کاملا حق انتخاب داریم و می توانیم رابطه با آنها را به طول کامل قطع و یا حداقل محدود کنیم.

انگیزه
ارتباطات ما

پیشنهاد می کنم که در این مورد اصلا خجولی نداشته باشید و افرادی که مدام انرژی منفی منتقل می کنند و نمی خواهند که دنبال پیشرفت باشند را با آنها یکبار برای همیشه طی کنید که به این صورت نمی توانید با آنها رابطه را ادامه دهید و اگه قرار است که همین طوری رفتار کنند، حتما در اولین فرصت قطع رابطه خواهید کرد. چون باید گفت که افرادی که انرژی منفی منتقل می کنند دقیقا مثل همان اخبار منفی می مانند و مغز انسان مطمئنا تحت تاثیر همین ورودی منفی قرار می گیرد.

 

 

 

 


1- مدیریت تقویم

برنامه های مدیریت تقویم برای بهینه کردن و مدیریت برنامه زمانی

یکی از راه‌های استفاده از تکنولوژی این است که اجازه دهیم مسئولیت کامل برنامه زمانی ما را در دست بگیرد. برنامه‌های متمرکز بر مدیریت تقویم، برنامهٔ زمانی را در طرح‌هایی نمایش می‌دهند که به‌سادگی قابل‌فهم هستند. همچنین، از بیش از حد سنگین شدنِ برنامهٔ کاری‌تان جلوگیری می‌کنند. این ویژگی‌ها کمک بسیار زیادی به ما می‌کند. ولی تقویمی به‌هم‌ریخته و درهم‌برهم موجب می‌شود که به‌آسانی قرار ملاقات‌های خود را از دست بدهیم و برنامه زمانی ما را به هم می‌ریزد.

برنامهٔ مدیریت تقویم صرفا حساب برنامه زمانی ما را نگه نمی‌دارد؛ همین کار را برای اطرافیان ما نیز انجام می‌دهد. برنامه‌های تقویم پویایی وجود دارند که در آنها کاربر می‌تواند برنامهٔ زمانی خود را با دیگران نیز به اشتراک بگذارد. این نرم‌افزارها برنامه ریزی برای جلسات و رویدادها را به‌طور قابل‌توجهی ساده‌تر می‌کنند؛ همچنین، مانع از هدر دادن زمان برای یافتن بازهٔ زمانی و فرجه‌ای می‌شوند که در آن همه بتوانند در جلسه یا رویداد شما شرکت کنند. برای استفاده از تکنولوژی به‌منظور نظم‌وترتیب دادن به برنامهٔ زمانی‌تان، ابتدا باید نرم‌فزار مناسب را برای برنامه‌تان پیدا کنید.

۲. تجزیه‌وتحلیل زمان

فهمیدن اینکه دقیقا چقدر زمان را برای انجام فعالیت‌های مختلف در طول روز صرف می‌کنید، کار دشواری است. کارکنان به‌طور میانگین، ٪۲۸ زمان خود را صرف وقفه‌های ناخواستهٔ میان کارهای‌شان می‌کنند. ما نمی‌توانیم دقیقا بفهمیم که چگونه می‌توانیم از هدر رفتن زمان به‌دلیل این وقفه‌ها جلوگیری کنیم. یکی از بهترین راه‌ها برای اینکه بیشترین بهره را از برنامهٔ زمانی خود ببریم این است که زمان خود را به کوچک‌ترین قسمت‌های ممکن تقسیم کنیم؛ سپس به این مسئله توجه کنیم که چطور هر یک دقیقه از روز خود را سپری می‌کنیم. استفاده از نرم‌افزاری که نحوهٔ سپری کردن زمان را تجزیه‌وتحلیل می‌کند، گام مهمی در جهت متعادل و بهینه کردن برنامهٔ زمانی ما است.

در بعضی از برنامه‌های تقویم، نرم‌افزارهای تجزیه‌وتحلیل زمان نیز تعبیه شده است. بعضی از پلت‌فرم‌ها نیز به‌طور کامل به تجزیه‌وتحلیل زمان اختصاص یافته‌اند. وقتی حس کردید برنامه زمانی‌تان کارایی لازم را ندارد، توجه کنید که کدام قسمت‌های برنامهٔ شما مشکل دارد و باید اصلاح شود. آیا مدت‌زمانی که در جلسات سپری می‌کنید، واقعا مفید و سودمند است؟ تماس‌ها چطور؟ درک اینکه هم‌اکنون چطور از زمان خود استفاده می‌کنید، کلید استفادهٔ بهینه‌تر از زمان در آینده است.

۳. کمک به برگزاری جلساتی پویا

استفاده از تکنولوژی ویدئو کنفرانس برای برقراری ارتباط به صورت دیجیتالی

جلساتْ بخش مهمی از ساعت‌های کاری شرکت‌ها را تشکیل می‌دهند. ولی ساختار بیش از حد سنتی آنها جنبه‌های منفی قابل‌توجهی دارد. مدیران تجاری بیش از دو‌سوم جلسات را کاملا ناموفق می‌دانند. وقتی افراد دربارۀ تکنولوژی جلسات صحبت می‌کنند، معمولا منظورشان تکنولوژی ویدئوکنفرانس است. تکنولوژی ویدئوکنفرانس ابزار مهمی برای حفظ ارتباط به‌شکل دیجیتالی است. درست است که ابزارهای ارتباطی برای برقراری ارتباط با مشتریان، پیمانکاران و کارکنان غیرحضوری که از راه دور کار می‌کنند، ارزشمند هستند، ولی استفاده از این ابزارها تنها روش دیجیتالی موجود برای بهبود جلسات نیست.

ابزارهای ساده‌ای مانند نظرسنجی‌های آنلاینِ ناشناس تأثیر زیادی در ایجاد حسّ شنیده شدن صدای کارکنان در طول جلسات دارند. ابزارهای جامع‌تر و کامل‌تری مانند بورد جلسات گروهی ترلو» (Trello’s Team Meetings Board) نیز همین هدف را دنبال می‌کنند. این ابزارها موجب می‌شوند که جلسات از پایین به بالا اداره شوند، نه از بالا به پایین. در جلساتی که به‌صورت پویا اداره می‌شوند، تمام موضوعات مرتبط پوشش داده می‌شود و تا جای ممکن از هدر رفتن زمان جلوگیری می‌شود.

۴. اتوماسیون در مقیاس کوچک

آیا می‌دانید که یکی از بزرگ‌ترین عوامل هدر رفتن زمان چیست؟ انجام کارهای کوچک و پیش‌پاافتاده‌ای که جزء جدانشدنی مشاغل اداری‌اند: کارهایی مانند چک کردن ایمیل‌ها، چاپ کردن اسناد، ویرایش کردن و ذخیره کردن فایل‌ها. بسیاری از این کارها اجتناب‌ناپذیر هستند. بنابراین خودکار کردن آنها تنها راه حذف این کارها از برنامه زمانی ما است.

ابزارهای اتوماسیون اداری مانند Zapier یا IFTTT شما را از انجام کارهای کوچک بی‌نیاز می‌کنند. با ایجاد برنامه‌های ساده‌ای که کارهای تکراری و پیش‌پاافتاده را انجام می‌دهند، برای انجام کارهای مهم‌تر زمان کافی خواهیم داشت. خلوت کردن برنامهٔ زمانی فقط به این معنی نیست که فواصل زمانی بزرگی را خالی کنیم؛ شامل افزایش دادن زمان‌های کوتاه آزاد نیز می‌شود.

۵. تنظیم استراحت‌ها و وقفه‌های هوشمندانه

استفاده از برنامه هایی برای تنظیم زمان های استراحت در محل کار

استراحت کردن و وقفه در کار نقش مهمی در بالا نگهداشتن بهره وری دارد. ولی با این حال یک‌سوم کارکنان در آمریکا حتی برای زمان ناهار نیز به خود استراحت نمی‌دهند. پژوهش‌ها نشان داده است که بهره‌وری کارکنان زمانی به بالاترین سطح خود می‌رسد که کارکنان در فواصل زمانی ۹۰ دقیقه‌ای کار کنند و میان این فواصل زمانی، مدتی استراحت کنند.

برنامه‌های فراوانی که روی کاهش استرس تمرکز دارند، به شما یادآوری می‌کنند چه زمانی وقت استراحت است و در طول این زمان‌ها چه کارهایی را انجام بدهید. وقتی در طول روز چند زمان استراحت داشته باشیم و در این زمان‌ها کارهای مفیدی مانند قدم زدن، مطالعهٔ کتاب یا حتی مدیتیشن انجام بدهیم، بهره‌وری ما به‌میزان قابل‌توجهی افزایش می‌یابد. با استفاده کردن از زمان‌های استراحت برای افزایش بهره‌وری می‌توانید کارهای بیشتری را انجام بدهید و به تمام کارهایی که برنامه‌ریزی کرده‌اید، برسید.

تکنولوژی بسیار ارزشمند است و نباید آن را کنار بگذاریم. باید از تکنولوژی به‌شکلی استفاده کنیم که مفید باشد. برنامه‌های افزایش بهره‌وری می‌توانند تأثیر بسیار زیادی بر روز کاری ما ایجاد کنند، بدون اینکه نیاز باشد کار خاصی انجام دهیم و برای بهبود بهره‌وری خود تلاش زیادی کنیم. در سال ۲۰۱۹ دیگر مجبور نیستیم برنامهٔ آشفته و درهمی داشته باشیم، چون استفاده از تکنولوژی مناسب به ما کمک می‌کند که به برنامهٔ خود نظم‌وترتیبی بدهیم.


. چرایی خود را بیابید

افراد با انگیزه هرکاری را با چرا شروع می‌کنند. چرا این کار را انجام می‌دهید؟

اگر صرفا به این دلیل که کوهی برای بالارفتن وجود دارد، کوهنوردی می‌کنید، وقتی به بخش سخت داستان برسید، احتمالا نخواهید توانست ادامه دهید. اما اگر بدانید چرا این کار را انجام می‌دهید و این کار برای شما بسیار باارزش باشد، در هر موقعیتی می‌توانید توانایی‌های خود را بروز دهید.

برای نمونه چرایی من ساده است: می‌خواهم تا جایی‌که می‌توانم سطح کیفیت زندگی انسان‌ها را بهبود بخشم. من این چرایی را به کار روزمره‌ام مرتبط کرده‌ام؛ حین کار تلاش می‌کنم اطرافیانم پیشرفت کنند و مشتریانم به بهترین شکل کارشان راه بیفتد!

. عقاید خود را درباره‌ی ممکن‌ها تغییر دهید

اغلب مردم کمبود انگیزه ندارند، بلکه باورهایی دارند که بسیار محدودکننده است. آنها اغلب کارها را نشدنی می‌دانند. به همین دلیل مشاهده‌ی داستان زندگی افراد موفق می‌تواند بسیار قدرتمند باشد، زیرا این داستان‌ها چشم ما را به دنیایی از امکانات جدید باز می‌کند.

اگر می‌خواهید بدانید که انسان‌ها چه توانایی‌هایی دارند، سری به کتاب رکوردهای گینس بزنید. می‌توانید دراطراف خود انسان‌هایی را پیدا کنید که به‌طرز شگفت‌انگیزی غیرممکن‌ها را ممکن کرده‌اند. اما اگر این چنین انسان‌هایی را پیدا نکردید متوقف نشوید؛ با کتاب‌ها، فیلم‌ها و داستان‌های این چنینی به‌خود یادآوری کنید که چه‌ قدرتی در شما نهفته است.

. باورهای محدودکننده‌تان را تغییر دهید

باورهای محدود کننده - چگونه با انگیزه زندگی کنیم

باورهای محدودکننده به روش‌های موذیانه‌ای به ذهن ما خطور می‌کنند. برای مثال ممکن است زیر لب به خودمان بگوییم: نه، من نمی‌توانم! من از عهده‌ی انجام این کار برنمی‌آیم.

داستان جالبی وجود دارد که در آن یک کک را درون ظرفی شیشه‌ای قرار می‌دهند و سر ظرف را می‌گذارند. کک تمام روز بالا و پایین می‌پرد تا بتواند از ظرف خارج شود، اما بالاخره خسته می‌شود. وقتی سر ظرف را برمی‌دارند، کک فقط داخل ظرف بالا و پایین می‌پرد و بیشتر از آن جهشی انجام نمی‌دهد.

آیا الان کک می‌تواند از ظرف بیرون بپرد؟ بله اما به‌شرطی که باور محدودکننده‌ی فعلی‌اش را کنار بگذارد.

پس باورهای محدودکننده‌ی خود را کنار بگذارید و مانند کک درون ظرف شیشه‌ای نباشید.

. زمان بیشتری را صرف ارزش‌هایتان کنید

باانجام این کار، با یک تیر، دو نشان می‌زنید! هم انگیزه‌ی خود را بالا می‌برید، هم از زندگی‌تان لذت می‌برید.

اما قبل از هرچیز باید ارزش‌های خود را بشناسید. با شناسایی ارزش‌هایتان می‌توانید میان آنها و کارهای روزانه‌تان ارتباط برقرار کنید. برای مثال ماجراجویی، یادگیری و برتری‌داشتن برای من با‌ارزش هستند. بنابراین زمانی‌که پروژه‌ای به من داده می‌شود، من فقط پروژه را انجام نمی‌دهم، بلکه یک ماجراجویی فوق‌العاده را تجربه می‌کنم.

وقتی پروژه‌ای دارم که از انجام آن لذت نمی‌برم، راهی پیدا می‌کنم تا بتوانم از آن پروژه چیز جدیدی یاد بگیرم. از همه‌ی اینها بهتر به‌دنبال کسی می‌گردم تا میانبرهایی برای انجام بهتر، سریع‌تر یا ارزان‌تر آن پروژه به من نشان بدهد. ساده‌ترین ارزشی که می‌توانم پیدا کنم، بهترشدن است.

دراطراف‌تان انسان‌هایی داشته باشید که به شما انگیزه می‌دهند

افراد با‌انگیزه - چگونه با انگیزه زندگی کنیم

همان‌طور که بعضی کارها از انرژی شما می‌کاهند و بعضی دیگر به شما انرژی می‌دهند، بعضی افراد هم هستند که انگیزه‌ی شما را کم می‌کنند و برخی دیگر به شما انگیزه‌ی مضاعف می‌بخشند.

قبل‌از هرچیز این را بدانید اولین فردی که می‌تواند به شما انگیزه بدهد، خودتان هستید. مربی خود باشید، نه منتقد. وقتی شکست می‌خورید مدام خود را سرزنش نکنید؛ درعوض به‌دنبال درس‌گرفتن باشید. از خود نپرسید: چرا مرتکب این اشتباه شدم؟» درعوض بپرسید: چطور می‌توانم دفعه‌ی بعد بهتر عمل کنم؟»

به‌دنبال چیزهایی باشید که به‌حرکت روبه‌جلوی شما کمک بکند و بهترین شکل را از شما نمایان کند.

نیازی نیست دراین‌مورد زیاد فکر بکنید. کافی است افرادی را که به‌طریقی به شما انرژی می‌بخشند و کمک می‌کنند قدرت درون خود را آزاد کنید، بیابید. ممکن است این افراد از‌ طریق تمرکز روی استعدادهای خاص شما این کار را بکنند. ممکن است چیزهایی را ببینند که دیگران به آنها توجه نمی‌کنند. یا حتی با گفتن جملاتی آن‌چنان شما را تشویق بکنند که دوباره بلند شوید و بخواهید دنیا را فتح کنید!

. چرخه‌ی بازخورد بهتری طراحی کنید

پیشرفت هرچقدر هم کم باشد، پیشرفت به‌حساب می‌آید. اگر بتوانید روی پیشرفت‌کردن تمرکز کنید، هم خوشحال‌تر خواهید بود و هم انگیزه‌ی بیشتری خواهید داشت. این یک عادت بسیار قدرتمند است.

برای اینکه بتوانید بازخورد بهتری از فعالیت‌هایتان بگیرید، موارد زیر را درنظر داشته باشید:

  • واقعی باشد: هرچه بازخوردی که می‌گیرید به فعالیت فعلی نزدیک‌تر باشد، بهتر است.
  • دقیق و مرتبط باشد: اگر بازخوردی که می‌گیرید مربوط به آن فعالیت نباشد، اشتباه است و اگر دقیق نباشد هیچ کمکی به شما نمی‌کند.
  • کاربردی باشد: اگر بازخوردی که می‌گیرید هیچ راه‌حل عملی برای بهبود فعالیت به شما ندهد، هیچ فایده‌ای ندارد.

تابه‌حال برای شما پیش آمده است که درانجام کاری به بن‌بست بخورید و ناگهان فردی قطعه‌ی گمشده‌ی کار را برای شما نمایان بکند؟ این‌جاست که شما به‌خاطر این کشف جدید حسابی هیجان‌زده می‌شوید و می‌خواهید هرچه سریع‌تر آن‌ را امتحان کنید!

سعی کنید با بازخوردگرفتن از دوستان‌تان راجع به کارهایی که انجام می‌دهید، از این لحظات بیشتر و بیشتر در زندگی خود ایجاد کنید.

با ایجاد اهداف هیجان‌انگیز خود را به‌جلو هل بدهید

اهداف شما باید به‌شکلی باشد که به‌طور خودکار شما را به سمت خود بکشند؛ اهدافی‌که تصور به حقیقت‌پیوستن‌شان شما را حسابی هیجان‌زده می‌کند.

اگر احساس می‌کنید تحت فشار هستید، یعنی یک جای کار می‌لنگد. ممکن است ارزش‌ها و علایق (درونی یا بیرونی) شما باهم درتضاد باشند. شاید این فشار به‌خاطر ترس شماست. ممکن است نیاز به اهداف کوچک‌تری داشته باشید تا بارسیدن به آنها، انگیزه‌ی مضاعف پیدا کنید یا شاید به هدفی بزرگ و جسورانه نیاز دارید تا انگیزه‌ی بیشتری به شما بدهد.

اگر هدفی به شما تحمیل شد، آن را به‌عنوان ارزش نپذیرید؛ بلکه به آن به چشم یک هدیه بنگرید و به‌دنبال چالشی باشید که به‌شما انگیزه بدهد. مسیر رسیدن به این هدف را به چشم یک ماجراجویی لذت‌بخش ببینید که پر از فرازونشیب و چالش‌های مختلف است. با این دید پی می‌برید که شغل‌ها چقدر می‌توانند به انسان انگیزه بدهند و الهام‌بخش باشند. شما برای انگیزه‌داشتن، نیازی به دیگران یا شرایط اطراف‌تان ندارید؛ بلکه باید یاد بگیرید که چطور از طریق پیشرفت و مهارت‌‌آموزی، بیشترین انگیزه را برای خودتان ایجاد کنید.

 

 

 

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اوقات فراغت حوزه علمیه خواهران فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) مراغه خرید کتاب های الکترونیکی ایرانی 21 Sourire تجارب مامائی Howling MY little planet دانلود جزوه های دانشگاهی پاراکس رشته های دانشگاهی Online trading